سارق شدن یک زن برای نجات شوهرش | همسرم تاجر پارچه بود | دستگیری در یک ماجرای عجیب
تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۸۸۰۶۸
به گزارش همشهری، تحقیقات پلیس آگاهی تهران برای دستگیری این زن از اوایل پاییز سال گذشته شروع شد. در آن زمان زنی به اداره پلیس رفت و گفت که سارقی مادرش را تا پرتگاه مرگ برده و طلاهای او را دزدیده است.
وی توضیح داد: بهدلیل اینکه سن مادرم بالا رفته و نیاز به مراقبت و نگهداری دارد، زنی را استخدام کردم که از او مراقبت کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شاکی ادامه داد: من زمانی متوجه ماجرا شدم که مادرم جواب تماس و پیام هایم را نداد و برای همین به خانهاش رفتم. او از هوش رفته و داخل خانه روی زمین افتاده و اثاثیه خانه به هم ریخته بود. مادرم بهدلیل مسمومیت تا چند روز در کما بود اما خوشبختانه به زندگی برگشت. پس از آن وقتی مطمئن شدم که سرقت کار همان زنی بوده که برای مراقبت از مادرم استخدام شده بود، تصمیم گرفتم از وی شکایت کنم. مریم علاوه بر طلاها، مواد خوراکی و لباسهای گرانقیمت مادرم به همراه وسایل آنتیکی را که در خانهاش داشت دزدیده است.
سرقت اینترنتی کودک ۱۲ ساله از حساب بانکی مادرش | این بچه ۸ میلیون تومان را کجا خرج کرده؟ | مادر متهم به پلیس شکایت کرده بود تصاویر | سرقت هزاران دلار از خانهای در ولنجک تهران | دزدها یکشبه پولدار شدند | خونسردی سارقان جلوی دوربینهای مداربسته شکایتهای سریالیبا ثبت نخستین شکایت، تیمی از مأموران زیرنظر قاضی منافی، بازپرس شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت تهران تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارق را شروع کرد. هنوز ردی از متهم بهدست نیامده بود که چند شکایت مشابه دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت.
شکایتها نشان میداد مریم بهصورت سریالی نقشههای مجرمانه خود را اجرا میکند. او در یکی از سایتها آگهی نگهداری از سالمندان را میداد و هفتهای ۳ یا ۴روز به خانه طعمههایش میرفت تا فرصت مناسب برای اجرای نقشهاش را پیدا کند. بعد آنها را بیهوش کرده و اموال قیمتی مانند پول، طلا، دلار، سکه و لوازم باارزش داخل خانه را به همراه مواد خوراکی سرقت میکرد.
بیشتر طعمههای این زن، برای چند روز به کما رفته و با خطر مرگ روبهرو شده بودند. همه آنها میگفتند که بعد از خوردن آبمیوه یا چای و یا غذایی که مریم برایشان تهیه کرده بود، از هوش رفته بودند.
فروش طلا به دوستمریم نام مستعار سارق سریالی بود؛ او فکر همه جا را کرده بود تا ردی از خودش به جا نگذارد. به مالباختهها مدارک و سفتههای جعلی میداد و دست آنها برای شناسایی زن سارق به جایی بند نبود. از طرفی کار پلیس هم برای شناسایی این سارق که سابقه کیفری نداشت و هویتش مشخص نبود، دشوار بود. با این حال اقدامات ویژه برای گیر انداختن وی ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل اتفاق عجیبی رخ داد.
مریم بخشی طلاهایی را که از آخرین طعمهاش دزیده بوده به یکی از دوستانش فروخت. دوست او اما از اقوام مالباخته بود و مریم از این ماجرا خبر نداشت. دوست وی دستبندی را که از سارق خریده بود دستش بست و راهی مهمانی فامیلی شد.
از قضا مالباخته و دخترانش نیز در همان مهمانی حضور داشتند و با دیدن دستبند طلا شوکه شدند. آنها با پرس و جو از این زن به سارق تحت تعقیب رسیدند. همین کافی بود تا پلیس را در جریان قرار دهند و سارق تحت تعقیب را به دام اندازند.
مریم که در یک خانه اجارهای در جنوب تهران زندگی میکرد، هفته گذشته در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد و وقتی شواهد را علیه خودش دید، ناچار شد حقایق را بازگو و به سرقتهای سریالی از زنان سالخورده اعتراف کند. وی برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران آگاهی تهران قرار گرفته است.
برای نجات شوهرم!زن سارق سابقه کیفری ندارد. وی از پاییز سال گذشته پا در دنیای مجرمان گذاشته تا بهگفته خودش پول طلبکاران شوهرش را تهیه کند و او را از زندان نجات دهد. گفتوگو با این زن را بخوانید.
جرم شوهرت چه بود؟
در بازار کار میکرد. توی کار پارچه بود اما یکباره ورشکست شد. شریکش سر او را کلاه گذاشت و فرار کرد. شوهرم که حسابی در کارش پیشرفت کرده بود ورشکسته شد، با کلی بدهی. بعد سیل طلبکاران بود که هر روز به مقابل خانه ما میآمدند و پولشان را میخواستند.
شوهرت دستگیر شد؟
خجالت میکشم بگویم، اما شوهرم هم تبدیل شد به سارق زورگیر!
چرا؟
برای تهیه پول طلبکارانش. شوهرم سکته کرد و افتاد بیمارستان. من هم خیلی ناراحت وضعیتش بودم. به هر دوست و آشنا رو انداختم تا پول قرض بگیرم اما خب رقم بالایی بود. این اتفاقات دشوار موجب شد تا شوهرم برای تهیه پول، جذب یک باند سرقت و زورگیری شود. هرچند بخشی از بدهیهایش را با پول دزدی پرداخت کرد اما پلیس دستگیرش کرد و زندانی شد.
تو که عاقبت شوهرت را دیدی، چرا خودت به این راه افتادی؟
اشتباه پشت اشتباه؛ سختی پشت سختی. انگار تمامشدنی نبود. چارهای نداشتم. برای نجات شوهرم از زندان و پرداخت پول طلبکارانش، من هم تبدیل به یک دزد شدم اما خیلی اشتباه کردم.
ایده سرقتها چطور به ذهنت رسید؟
یک روز که خیلی حالم بد بود رفته بودم خانه یکی از اقوامم. آن روز متوجه شدم که مادرش بیمار است و برای نگهداری از او یک زن را استخدام کرده بودند. آن زن با روش بیهوشی، طلا و جواهرات مادر دوستم را دزدیده بود. همان روز ایده سرقت با این شگرد به ذهنم خطور کرد. ۴۸ساعت تمام نخوابیدم تا نقشه را طوری بکشم که گیر نیفتم اما در نهایت گیر افتادم.
میدانی چطور گیر افتادی؟
من بعد از هر سرقت، طلاها را به طلافروش میفروختم اما در آخرین سرقت، هیچکس از من طلاها را نخرید. یک روز در باشگاه ورزشی با دختری دوست شدم و از او پرسیدم آشنای طلافروش ندارد؟ او گفت خودش حاضر است طلاهایم را بخرد. او طلاها را برای سرمایهگذاری از من خرید اما ظاهرا او یکی از آشنایان دور آخرین طعمهام بود و همین باعث شد که لو بروم.
کد خبر 758481 منبع: روزنامه همشهری برچسبها خبر مهم سارق - سرقت حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم سارق سرقت حوادث ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۸۸۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پادشاهی که دستورات عجیب صادر می کرد | گفت و گو با پادشاه عجیب را از دست ندهید
همشهری آنلاین ؛ حوادث: تصویر تاجی را روی بدنش خالکوبی کرده و میگوید که سردسته یک باند سرقت است. همه او را پادشاه صدا می زنند چون عاشق دستور دادن است. گفتوگو با او را میخوانید.
جرمت چیست؟
سند نمره کردن. تا حالا چنین اصلاحی شنیده اید؟ اجازه بدهید توضیح بدهم. کار من این است که ماشین های تصادفی را می خرم و بعد به اعضای باند سفارش همان مدل را می دهم تا سرقت کنند. مثلا اگر 206 سفید تیپ دو تصادفیبخرم به همدستانم سفارش همان مدل را می دهم. به بعد از سرقت، شماره شاسی و موتور خودروی تصادفی را با دستگاه هک روی خودروی سرقتی می زدم. سپس ماشین جدید را با مدارک خودروی تصادفی به فروش می رساندم. به این پروسه می گویند سند نمره کردن.
چه شد که پایت به دنیای سارقان کشیده شد؟
ماجرایش جالب است. چند سال قبل عاشق یک دختر بودم. به من گفتند فلانی مثلا اصغر آقا به دختر موردعلاقه ام متلک پرانده است. رفتم سراغش اما او قسم خورد که متلک نگفته است. همین موجب شد تا با اصغر آقا دوست شوم. او گفت سارق است اما متلک پران نیست. بعد که فهمید مکانیکم پیشنهاد سرقت داد. این شد که با او و دوستانش آشنا شدم و پایم کشیده شد به دنیای سارقان خودرو.اما حالا سابقه ام زیاد شده و دیگر کمتر سرقت می کنم. سرکرده گروهم و برای خودم نوچه هایی دارم. به من می گویند پادشاه.
برای همین است که روی دستت تاج خالکوبی کرده ای؟
درسته. من عاشق قدرت و سلطنت هستم.فقط روی دستم نیست، همه جای بدنم را تاج تتو زده ام. همه دیگر از من حساب می برند و ریاست باند را به عهده دارم.
نوچه هایت چطور سرقت می کنند؟
با شاه کلید. گاهی هم شیشه می شکنند. مابقی هم فوت و فن های ما سارقان است که نمی توانم عنوانش کنم. البته اغلب 206 و ال 90 سرقت می کنند. مشتری های زیادی هم دارد و بازارش خوب است.
از هر خودرو چقدر گیرت می آمد؟
کف قیمت خرید خودروی تصادفی 50 میلیون تومان است و خودروی 50 میلیونی را حدود 250 میلیون تومان می فروشم. اما چون با سارق شریک هستم تقسیم بر دو می کنیم. از هر سرقت 100 میلیون گیرم می آید.
با پول های سرقتی چه کردی؟
خرج عشق و صفا می کنم. پول دزدی که برکت ندارد، اصلا نمی فهمم چطور خرج می شود.